اولین سال نو زندگیت مبارک
دختر گلم سال نو اولین بهار زندگیت مبارک سال 1393 اوین عید بود که شما بین ما بودی همه خوشحال بودن و من و بابایی رو خانواده سه نفره صدا میزدن و من و بابایی کیف می کردیم فقط شما با سرو صدا میونه خوبی نداشتی با هر جیغ و داد دایی ها و خاله و ها و بقیه فامیل جیغ میزدی برای همین مجبور شدیم زود از خونه عزیز بریم خونه مادرجون پروین خانم.فرداش رفتیم سر خاک اقاجون جواد اقا اولین بار بود که میبردمت مادرجون پروین خانم حسابی گریه کردن و بهشون گفتن که تو رفتی سرخاکشون .سیزده بدر هم یه جای تازه رفتیم تا شما اذیت نشی بابایی شما رو تا بالای کوهها اورد
اینم تپه های شنی که بازم بابایی گفت میخوام دخترمو با خودم ببرم
اینم سفره هفت سین که خودم چیدم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی